- ۹۳/۰۵/۱۵
- ۲ نظر
تنهـا بعضی از آدم هـا
شـن های شلمچـه را حس می کننـد ؛
بقیه فقـط خـاکی می شونـد ...
تنهـا بعضی از آدم هـا
شـن های شلمچـه را حس می کننـد ؛
بقیه فقـط خـاکی می شونـد ...
سکانس اول:
کرسی را روبراه می کرد
تا فرزند و نوه هایش را دور هم جمع کند
مثل قدیم ها ...
سکانس دوم:
تا سرشان را از دنیای گوشی و تبلت هایی که
زیر کرسی غرقشان کرده بود بلند کردند
مادربزرگ خوابش برده بود ...
سنگـینی گنـاه مُحـب
روی سینـه ی امـام ،
سنگـین تر اسـت از
سنگـینی نشستن دشمن
روی سینـه ی امـام ...
شـب
از آن زمان دلـگیر شـد ،
که مـاهِ تابانـش را
جلـوی چشمانـش
به خـاک سپردنـد ...
پ.ن : اینکه ماه از خود نور ندارد ، بخاطر قلابی بودنش هست!
قرارداد : هر شب جمعه ، اینجا روضه ی مـادر س داریم...