یا علی النقی(ع)

ღ پایان سخن ، پایان من است.. تو انتهـا نداری ღ

یا علی النقی(ع)

ღ پایان سخن ، پایان من است.. تو انتهـا نداری ღ




بــســـم رب وعـــده ی خیـــرالانـــام 
روح بیـمـارم کجا و شعـر مـولایم کجا


دل خـرابی میکنـد دلـدار را آگـه کنیــد
دسـت جانانم کجا تسکین یارانم کجا


پرچـم مـادر به روی خیـمه ام افراشتی
مِشکی مُشکش کجا و مِشکی مِشکم کجا


بـاز از جـود دَرَت دُرّ جبـیـنـم جــاری
لطـف اربـاب کجـا نوکـرِ در خـواب کجا

دل دچار هرکه شد با دشنه اش دمساز شد 
درد بد عهـدی کجا و زخم نامـردی کجا


آبِ دیـده روح ِ مُرده حاصـلم از ابتـلا
منتـظَـر بـودن کجا و مبتـلا بـودن کجا


هیئت عشقت به پا کن در جماران دلم
نوحـهٔ وصلت کجا و مطرب فصلت کجا


چشم کوفه در ره سالار سَرها هست لیک
مُـهــر هـانی کجا خـطّ خُـزاعی کجا


عَلَم افتاده کسی نیست علمدار حسین
شـوق عبـاس کجا غیرت این ناس کجا


عاشق مُدعی و بلبل شیرین سخنم
فضـل مـهـزار کجا فاطـمـهٔ زار کجا


این کجا و آن کجا سودی ندارد بر شما
ترک عصیانم کجا اشعار و دیوانم کجا



پ.ن :

مهزار=مهزیار (جهت روان شدن شعر) 

شاعر نیم و شعر ندانم که چه باشد / من مرثیه خوان دل دیوانه ی خویشم



-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------


هــواتـو کــردم...



چشـم ها..........سرخ وملتهب
اشک ها......... می جوشـــد
ریــــــه.......... محتاج هــوا
سیـنـــه........... تنگِ تنگــــ

علائم بیماری ام هر دم بیشتر می شود..
امان از گازهای سمی دلتنگی..
می گویند
بعد از تنفس هوای حرمت ،
شیمیایی شده ام . . .


بی تاب تر می شود دلم
وقتی تنگیِ دلِ شما را
مرور می کند..

می دانم..
آنگاه که غبارهای غفلت ،
جلوی نگاه های دوخته شده به همِ ما را
می گیرد ،
قلب رئوف شما به شماره می افتد..
چرا که از بی رحمیِ فاصله
و خطر های راه باخبر است..
هیچ گاه باور نکردم
آنها که گفتند
معشوق بر پریشان حالیِ عاشق اعتنا نمی کند . . .


اصلا
بیاییم
پای دلتنگی هایمان  کنیم :

قلبی که از من به تاراج برده اید ، تقدیمِ شما
صحنی که مرا ازآن دریغ می کنید ، برای من
توشه ی  ناقابلم ، تقدیمِ شما
سهمیه ی نگاه به مشبک های ضریح تان ، برای من

می بینید...؟!؟!
باز هم این عقل معاش اندیش چرتکه انداخت . . .
قلم را به دست دلم می سپارم :

چو اذن نفرمایی ،  نَسخ است
با دست های خالی ،  فسخ است